اخيراً كتاب مديريت بر قلبها نوشته كنبلانچارد را خواندم حيفم آمد كه نكات برجسته آن را ديگران ملاحظه نكنند.
واداشتن انسانها به درست كار كردن انديشه بسيار مهمي در مديريت است.
تنها تشويقهاي بجا مؤثر هستند اگر همواره بگوييم از همه كارهايتان سپاسگزارم، موضوع بيمعني ميشود.
يك نفري كه كاركرد ناچيز و نفرديگري كه كاركرد برجسته دارد، بگوييم كارتان خوب است. نزد اولين فرد خندهدار و دومي از انگيزه ميافتد.
آنان كه از خود احساس خوبي دارند نتيجه خوبي هم ببار ميآورند.
فعاليتهايي براي انسان انگيزه آفرين است كه بازخوردي از نتيجههاي دلخواه به وي برساند.
همواره ميتوان درباره خود دو احساس را برگزيد، خوشبختي و شوربختي چرا كسي بايد دومي را انتخاب كند؟
كارهاي بيارزش را خوب انجام دادن چه سود؟!
نظرات شما عزیزان: